از وقتی خانم فرجامی به ما اجازه دیدارشان را دادند در پوست خودم نمی گنجیدم. ایشان با مادر بزرگ عزیز من خاطرات زیادی دارند که در فیلم "سرب" رقم خورده است. خیلی مشتاق بودم که ببینم خانم فرجامی در اولین نگاه چه واکنشی از خود نشان خواهند داد.وقتی وارد می شوم فریماه فرجامی، همان سوپراستار دهه شصت سینمای ایران را می بینم که بر روی مبل نشسته و مشغول تماشای تلویزیون است. انگار انتظارم را نمی کشیده است. بعد از سلام و احوالپرسی می گوید: من فکر کردم آمدن شما به دیدار من چیزی شبیه به یک شوخی تلفنی باشد، مدت هاست عادت کرده ام که منتظر آمدن کسی نباشم. منزل فریماه فرجامی در طبقه آخر یک برج بلند قرار دارد که از آنجا تمام تهران دیده می شود و انگار تمام پایتخت زیر پای اوست. همین یک سال پیش بود که مهمان خانه گرم فریماه فرجامی بودیم در حالی که هنوز از حال مادر بزرگم خبر می گرفت و از قرار معلوم از فوت او خبر نداشت... . دیدار من و بانو فرجامی حدود یک سال پیش و در منزل ایشان انجام شد، دیداری که برایم بسیار شیرین بود و در آن توانستم با بانوی سینمای ایران دیداری تازه کنم و از خاطراتش بشنوم. اما چندی پیش مصاحبه ای ازایشان روی آنتن زنده تلویزیون پخش شد که مرا به شدت ناراحت کرد و فکر میکنم تاسف همه اهالی سینما را موجب شد و همه همچون امین تارخ گرامی در گوشه و کنار ابراز تاسف کردند از این اقدام نسنجیده...
اگر چه مرگ حق است ولی امسال برای هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون خوب شروع نشد. در گذشت هنرمندانی چون کرم رضایی، محمود بنفشه خواه، کیومرث ملک مطیعی و حمیده خیرآبادی باعث شد خانواده هنرهای نمایشی در سوگ تنی چند از اعضای خود به ماتم بنشیند. اگرچه همیشه یاد و خاطره این هنرمندان در دل هنر دوستان و مردم قدرشناس این سرزمین جاودان خواهد ماند اما آنچه من را موظف به نوشتن این مطلب کرد نه حس ناسیونالیستی سینمایی بلکه حس تعلق به خانواده بزرگ سینمای ایران است که اعضای آن باید حرمت و احترام بزرگان و پیشکسوتان را رعایت کنند. "ایرانی" به احترام و اکرام شهره است، احترام به پیشکسوت و حفظ حرمت جایگاه آنان یکی از مهمترین وظایف ماست و به قول معروف حرمت امام زاده به متولی آن است.
در روزگار پیری آنچه از ما باقی می ماند فقط یک چهره تکیده و یا بیماری صعب العلاج نیست بلکه آنچه در اذهان باقی می ماند بانک اطلاعاتی است از آنچه بر هنر این سرزمین در دوران شکوفایی فعالیت هنرمند گذشته و تجربه گرانقدری که با هزینه میلیون ها تومانی قابل دسترسی نیست و این را هم باید بدانیم که تنهایی، فراموشی و... نیز جزئی از عواقب کهولت سن است و چه دردناک که در این دوران به سختی می توان به تنهایی از حقوق خود دفاع کرد.
این مقدمه ای بود برای اینکه در ادامه به مصاحبه ای از ستاره دهه شصت سینمای ایران که در طی همه این سال ها با بازی های درخشان خود در فیلم های خاطره انگیزی چون: "سرب"، "پرده آخر" و "نرگس" بر همه ثابت کرده است که یک بازیگر تمام عیار و توانمند است اشاره کنم که چندی پیش ابتدا در یکی از مجلات و بعد روی آنتن زنده تلویزیون پخش شد.
حدود یک سال پیش بود که مصاحبه ای از فریماه فرجامی عزیز در شماره نوروزی یکی از مجلات به چاپ رسیده بود که در آن آقای جیرانی با خانم فرجامی مصاحبه کرده بودند. در این مصاحبه صحبت های خانم فرجامی به نحوی ویرایش شده بود که خواننده را به شبهه ای آمیخته به یقین می رساند که چه بر سر خانم فرجامی آمده است؟ آیا روزگار پیری و بیماری فراموشی چنان در جان او رخنه کرده است که نتوانسته است بر افکار خود مدیریت کند؟... اگر چه سخنان ایشان از سر درد گفته شده است اما این پیام را به مخاطب القا می کند که اکنون ارزش های هنری این هنرمند توانا در معرض خطری جدی است!
در سوالات طرح شده در این مصاحبه نکته ای که کاملا مشهود بود این است که طراح سوال اصرار زیادی دارد تا به خواننده این موضوع را تفهیم کند که فرجامی دچار فراموشی است مثل آن بخش از مصاحبه که فرجامی به کل همکاری با واروژ کریم مسیحی را رد می کند و در کمی جلوتر به همکاری با او افتخار میکند!!!
در مجموع به نظر من هیچ احتیاجی به این نوع ویرایش در این مصاحبه نبود و می شد این گفت و گو به نحوی چاپ شود که فقط جواب های نهایی فرجامی به چاپ برسد و نیازی به بیان جزئیات احساس نمی شود. بهتر بود دوستان با استفاده از کلمات مناسب تر و روان تر احترام بیشتری برای فرجامی در این گفت و گو قائل می شدند، نکته ای که در مصاحبه ای که خانم فرجامی با مجله "خانواده سبز" که در نیمه دوم فروردین 89 انجام داده است توسط خبرنگار این مجله کاملآ رعایت شده است و خواننده با خواندن آن مصاحبه به چیزی جز گفته های فرجامی نمی اندیشد.
اما این پایان ماجرا نبود و جناب جیرانی پارا فراتر گذاشتند و این بار با پخش مصاحبه ای پانزده دقیقه ای از فرجامی روی آنتن زنده تلویزیون نه تنها شخصیت فرجامی را زیر سوال بردند بلکه با طرح سوالاتی نامربوط باعث شدند افکار سینما دوستان نسبت به برخی سینماگران عزیز دچار ابهام شود. نمی دانم ایشان از پخش این مصاحبه به این نحو چه هدفی را دنبال می کردند اما اگر هدف یادآوری بانوی زیبای سینمای ایران بود می شد خیلی بهتر از این و به صورتی باشکوه فریماه فرجامی را به یاد مخاطبان هنر هفتم بیاندازیم. اگر برنامه ای غیر از برنامه هفت که سکان دار آن فریدون جیرانی که سابقه روشنی هم در سینمای ایران دارد اینطور به سراغ فرجامی عزیز می رفت شاید می شد آن را به نحوی توجیه نمود اما این برنامه به نحوی کارگردانی شده بود که بعید می دانم هدف آن تکریم جایگاه پیشکسوتان بود.
امروز جهت دهی افکار عمومی جامعه و هدایت آن قابلیتی انکار ناپذیر است که از عهده بسیاری از افراد برنمی آید. این درست است که خبرنگار، گزارشگر وقایع موجود در جامعه است و در این روش کسی بر او خرده نمی گیرد ولی ویرایش متن و یا تصویری که برعهده دارد می تواند بهترین و بدترین قضاوت را از سوی مخاطبان به دنبال داشته باشد.
بسیاری از هنرمندانی که در سال های اخیر در بطن خاک آرمیده اند آنچنان که در باور مردم نقش بسته بود روزگار خوشی نداشتند. بعضی روزهای پایانی عمر خویش را مثل مادر بزرگ مرحومم (پروین سلیمانی) در سکوت مطلق گذراندند و بسیاری اسیر تخت های بیمارستان شدند، آنگونه که مردم با دیدنشان اندوهگین شدند. نخواهیم فقط به صرف گفتار گوینده ای که این لطف را داشته که دعوت شما را اجابت کند هرآنچه که می بینیم و می شنویم را بنویسیم و پخش کنیم که ما در مواقعی هم باید محرم اسرار باشیم. رسانه ها حق ندارند تصویر زیبایی که از هنرِ هنرمند در باور مردم نقش بسته است را خدشه دار کنند.
"فرجامی ها" با مردم زندگی کرده اند، در شادی ها و غم های مردم شریک بوده اند و امروز هم هر چند مدتی را بنابر ضرورت دور از هنرِ مطبوعشان سپری کرده اند ولی هنوز هم برای مردم "فرجامی" هستند. باشد در این دوران که از هر سو هجمه ای بر اهالی هنر وارد می شود، حداقل خودمان احترام یکدیگر را حفظ کنیم و یکدیگر را دوست بداریم.
ماه چهره خلیلی بهمن 1389
انتهای پیام/ا.د
شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۴
ارسال نظر